توضیح کتاب
مقدمه:
کتاب ” زندگی خود را طراحی کن ” مجموعهای منسجم از راهکارها و تمرینات عالی است که در طول نزدیک به یک دهه برگزاری دورهای “طراحی زندگی” در دانشگاه استنفورد توسط دو استاد دانشگاه به نام بیل برنت و دیو ایوانز به دست آمده است. در کتاب به تعداد زیادی از داستانهای واقعی دانشجویانی پرداخته شده است که از زمان تأسیس لابراتور “طراحی زندگی” در این دورهها شرکت کردهاند.
زندگی به سبک طراحی:
نتایج تحقیقات انجام شده در آمریکا نشان می دهد که دو سوم کارکنان از شغلشان راضی نیستند و 15% هم از آن متفرند. هدف و عمده بحث کتاب “طراحی زندگی”، ارائه شیوههایی برای طراحی زندگی حرفه ای است، ضمن اینکه ارتباط کار با سایر ابعاد زندگی را نیز به خوبی بیان کرده است.
دلیل به کار بردن عبارت “طراحی زندگی”، بازی با کلمات نیست، بلکه منظور به کار بستن شیوهی طراحی در زندگی است. همان شیوه و طرز فکری که برای طراحی آثار بزرگی مانند آی پد، آیفن، و یا بنز و لامبورگینی به کار گرفته می شود. بیل برنت و دیو ایوانز، هر دو طراح بوده و در شرکت های طراحی بزرگ، با بزرگترین چالشهای طراحی روبرو بوده اند.
زندگی یک چالش طراحی است، تا خلقی صورت نگیرد، مشکل دیده نمی شود. مسیر طراحی یک مسیر رو به جلوی تولید، شکست و رفع اشکال است. زندگی را باید طراحی کرد و در طراحی قبل از هر چیز، نیاز به در دست داشتن ابزار طراحی است. این کتاب دستورالعملها و تکنیک های طراحی زندگی را در اختیار ما قرار می دهد.
فصل اول: از همانجا که هستی شروع کن
معمولاً یک جایی در یک گوشهی زندگی گیر کردهایم و مشکلی حس میکنیم. این نقطهی فوق العادهای برای شروع است. در تفکر طراحانه، درست به اندازه حل مشکل، بر روی پیدا کردن مشکل تأکید داریم. خیلی وقتها زمان زیادی را صرف حل کردن یک مشکل اشتباه میکنیم.
برای اینکه بتوانیم از جایی که هستیم شروع کنیم لازم است که زندگی را به قسمتهای مجزا تقسیم کنیم، سلامت، کار، بازی، عشق. تمرکز ما بر روی کار خواهد بود، اما اگر نفهمیم چطور باید کار را بین سایر اجزا جا دهیم، هرگز نمیتوانیم آن را طراحی کنیم. در پاسخ به سؤال اوضاع چطور است؟ باید وضعیت این چهار عامل را در یک داشبورد ارزیابی کنیم.
فصل دوم: ساخت جهتیاب
پس از اینکه فهمیدیم اوضاع چطور است، باید یک جهتیاب بسازیم. برای ساخت جهتیاب به دو چیز نیاز داریم، دیدگاه کاری و دیدگاه زندگی. دیدگاه ما به مرور زمان تغییر میکند. مهم نیست، جهت یاب را برای مفهومی که اکنون زندگی و کار برایمان دارند، می سازیم. هدف همه ما در زندگی، یک هدف روشن است: انسجام. یک زندگی منسجم، زندگی است که در آن به روشنی بتوانیم ارتباط این سه نقطه را درک کنیم: که هستیم، به چه اعتقاد داریم، چه کار می کنیم.
دیدگاه کلی نسبت به کار، در پاسخ به سؤالاتی مانند چرا کار؟ چه معنایی دارد؟ چقدر به دیگران و جامعه مربوط می شود؟ چه چیزی یک کار خوب و با ارزش را تعریف می کند؟ مشخص میشود. و دیدگاه کلی نسبت به زندگی را می توانیم در پاسخ به سؤالاتی مانند چرا اینجاییم؟ معنی یا هدف زندگی چیست؟ بیابیم.
و در نهایت پاسخ سؤالاتی مانند دیدگاه کار و زندگی کجا یکدیگر را کامل می کنند؟ کجا با هم تصادم دارند؟ آیا یکی از آنها دیگری را هدایت می کند؟ به ما کمک می کنند که بفهمیم در جهت درست هستیم یا نه؟
فصل سوم: یافتن مسیر
برای مسیریابی نه به یک نقشه، بلکه به یک جهت نیاز داریم. اولین نشانههای تعیین کننده این جهت، انرژی و احساس تعلق ماست.
منظور از احساس تعلق، یعنی زمانهایی را پیدا کنیم که غرق کاری میشویم، در آن جاری میشویم و گذشت زمان را احساس نمیکنیم. این جاری شدن که میتواند در تمامی فعالیتهای فیزیکی و ذهنی اتفاق بیفتد، در کتاب به عنوان بازی بزرگترها خوانده شده است. از طرف دیگر ببینیم از چه کارهایی انرژی میگیریم.
و با این دو عامل میتواینم لیستی از “اوقات خوب” بسازیم که در کتاب به آن “دفترچه اوقات خوب” گفته میشود.
فصل چهارم: رهاسازی
اگر این را بپذیریم که طرح های فوق العاده زیادی برای زندگی وجود دارد و ما فقط یکی از آنها را استفاده میکنیم، رها خواهیم شد. زندگی های زیادی وجود دارند که می توانیم، صرف نظر از سن، در آنها شاد و سازنده باشیم.
ایدههای زیادی در طراحی وجود دارد. طراحان عاشق ایدهسازی در سطح وسیع و گستردهاند. عاشق اولین ایده نشویم. در این رابطه در کتاب به مفهوم جالبی به نام مشکلات لنگری اشاره شده است که مانع رهاسازی میشوند. یعنی زمانهایی که فقط یک راه حل را میبینیم که در اختیار داریم و جواب نمیدهد.
فصل پنجم: زندگی خود را طراحی کن
این زندگی که در آن هستیم، یکی از بسیار زندگیهایی است که میتوانیم داشته باشیم. اگر زندگی فعلی به ما احساس خوبی نمیدهد، جای نگرانی نیست. طراحی زندگی، به ما طرحهای بی پایان خواهد داد. فقط یک راه حل عالی برای گذران زندگی وجود ندارد. همه ما آنقدر انرژی، استعداد و علایق مختلف داریم که بتوانیم در زندگی های زیادی زندگی کنیم. حداقل 3 طرح زندگی اولیه متفاوت برای 5 سال آینده برای همه ما وجود دارد:
زندگی اول: کاری که انجام میدهیم
زندگی دوم: کاری که اگر کار اول به طور ناگهانی از بین برود، انجام میدهیم
زندگی سوم: کاری که اگر پول یا قضاوت مردم اهمیتی نداشت، انجام میدادیم
فصل ششم: ساخت مدل اولیه
هر کاری را قبل از اینکه به آن متعهد شویم، باید امتحان کنیم. در بسیاری موارد، تا زمانیکه کاری را بازی نکرده باشیم، متوجه نمیشویم که واقعا به آن علاقه داریم یا نه، دقیقاً مانند مدلسازی در طراحی.
مدلسازی از مسیر طراحی زندگی، شامل پرسیدن سؤالات خوب، بیرون ریزی تمایلات و فرضیات مخغی، تکرار سریع و شتاب بخشیدن به کاری است که میخواهیم امتحانش کنیم.
مدلهای اولیه باید طوری طراحی شوند که سؤالی را مطرح کنند و اطلاعات خوبی در مورد چیزی که به آن علاقهمند هستیم بدهند و اجازه دهند آینده را طوری تصور کنیم که انگار در آن هستیم.
فصل هفتم: چگونه شغلی به دست نیاوریم؟
هیچ شغل بیعیب و نقصی که برای ما ساخته شده باشد، وجود ندارد. اما میتوانیم شغل های زیادی را تا جایی که می شود، بی عیب و نقص کنیم.
در این فصل به این پرداخته میشود که مدلهای استاندارد کاریابی همیشه جواب نمیدهند. به این میپردازد که بر اساس ایده طراحی زندگی، خود را در درخواست های شغلی چگونه معرفی کنیم؟ اینکه چطور در پیدا کردن یک شغل، به جای تمرکز بر نیاز خودمان، بر روی نیازهای مدیر استخدام تمرکز کنیم.
فصل هشتم: طراحی شغل رویاهایت
شغل رؤیایی وجود ندارد. البته کارهای خوبی در جاهای خوب، با همکاران خوب وجود دارد که می توانیم تا جایی که می شود آن ها را به مرز بی عیب و نقص برسانیم تا عاشق شان شویم. طراحی زندگی در پیدا کردن این نوع کارها به ما کمک می کند.
این فکر که شغل رؤیاهای ما، از قبل وجود دارد، کاملاً شکل گرفته و جایی منتظر ماست که پیدایش کنیم، یک افسانه است. واقعیت این است که شغل شگفت انگیز و نزدیک به رؤیاهایمان را به شیوه طراحی زندگی، می توانیم طراحی کنیم.
فصل نهم: انتخاب شادی
در زندگی که طراحی میکنیم، یک هدف برای همه وجود دارد، شادی. راز شادی در طراحی زندگی، انتخاب صحیح نیست، یادگیری خوب انتخاب کردن است.
با همه کارهای طراحی زندگی، ایده سازی، ساخت مدل اولیه و اقدام، شاید در نهایت به شادی برسیم و شاید هم به هزار دلیل، نرسیم. روند انتخاب در طراحی زندگی چهار مرحله دارد: جمع آوری و ساخت، محدود کردن، انتخاب، رها کردن و ادامه دادن (به جای عذاب کشیدن)
فصل دهم: مصونیت از شکست
غیر ممکن است که هرگز شکست نخوریم، اما مصون شدن در برابر شکست، ممکن است. میتوان در برابر احساسات منفی شکست، که خیلی بیخود زندگی ما را تحت فشار میگذارند، مصون شد. ابزارهای طراحی زندگی احتمالاً می توانند احتمال شکست ما را کاهش دهند، که بسیار عالی است. اما یک هدف مهمتر دارند که آن مصونیت از شکست است.
وقتی که تبدیل به فرد طراحی کننده زندگی شویم و در روند خلاقانه و مداوم طراحی زندگی، زندگی کردیم، دیگر نمیتوان شکست خورد، فقط میتوان پیشرفت کرد و از انواع تجارب مختلفی که هم شکست و هم موفقیت برایمان به ارمغان میآورند، یاد گرفت. زندگی یک روند است، نه یک نتیجه.
فصل یازدهم: ساخت یک تیم
در این فصل به مفهوم زیبای هم آفرینی و چگونگی ساخت تیم در طراحی زندگی پرداخته شده است. ما زندگی خود را با همکاری دیگران طراحی می کنیم. نقش جامعه را نباید نادیده گرفت.
برخی افراد مشخص، همکاران اصلی ما هستند و نقش سرنوشت ساز و دائم در طراحی زندگی ما دارند، اما تک تک افرادی که با آنها در تعامل ایم، در طول مسیر ملاقات می کنیم، با آنها مدلسازی و گفتگو می کنیم، مهماند.
فصل دوازدهم: یک زندگی خوش طرح
این تصور که با یک بار طراحی زندگی، کار سخت انجام شده و از این پس همه چیز عالی میشود، کاملاً اشتباه است. طراحی زندگی هیچ گاه تمام نخواهد شد. زندگی یک پروژه طراحی لذت بخش و بیپایان ساخت مسیر رو به جلو است.
درباره نویسندگان:
بیل برنت، مدیر اجرایی و مدرس برنامه طراحی زندگی دانشگاه استنفورد است. لیسانس و فوق لیسانس طراحی محصول گرفته و محصولات زیادی را در سابقه حرفه ای خود طراحی کرده و به خاطر طراحی اولین Slate computer، یک جایزه طراحی محصول نیز گرفته است. به استارت آپ ها مشاوره می دهد و در حال حاضر عضور هیئت مدیره شرکت VOZ می باشد.
دیو ایوانز، همکار بیل برنت در دوره طراحی زندگی دانشگاه استنفورد است. در جوانی در شرکت اپل کار کرده و در طراحی و تجاری سازی اولین موس، نقش کلیدی داشته است. پس از آن، در شرکت Electronic Arts مدیر بخش مهارت بوده است. در حال حاضر، در کنار تدریس در دانشگاه استنفورد، با استارت آپ ها و سازمانهای غیر انتفاعی نیز همکاری می کند.
نسیم ناجی
0 پاسخ به "زندگی خود را طراحی کن"