کتاب هیچ کس نمیتواند شما را نادیده بگیرد ، اثر دیگری از کال نیوپورت، نویسنده کتاب معروف “کار عمیق” است. ایده اصلی این کتاب، همانطور که کال نیوپورت در مقدمه کتاب به آن اشاره میکند، این سؤال ساده است که “چرا برخی از افراد عاشق کاری که میکنند هستند و برخی دیگر نه؟”
این سؤال در تابستان سال 2010، زمانیکه کال نیوپورت دانشجوی پست دکتری در دانشگاه MIT بوده و در حال تصمیمگیری برای انتخاب موقعیت شغلی خود به عنوان یک استاد دانشگاه بود، برای وی مطرح شد. برای یافتن پاسخی برای سؤال خود، تحقیقات و مطالعات گستردهای انجام داد و یافتههای تحقیقات خود را در این کتاب مستند کرده است.
نتایج تحقیقات کال دیپورت که در بخش اول به آن اشاره شده است، این است که توصیه متداول و رایج “علاقهات را دنبال کن” را برای موفقیت حرفهای چندان صحیح نیست. در ادامه کتاب در 3 بخش، به این میپردازد که اگر دنبال کردن علاقه اولیه تأثیر زیادی در موفقیت حرفهای و احساس لذت از کاری که انجام میدهیم، ندارد، پس چه چیزی مهم است؟ کال نیوپورت 4 بخش کتاب را در قالب 4 قانون به شرح زیر مطرح میکند.
درباره نویسنده
کال نیوپورت (Cal Newport) متولد سال 1982، استاد برجسته دانشکده علوم کامپیوتر دانشگاه جورجتون و نویسنده 6 کتاب موفق در زمینه توسعه فردی میباشد. وی دوره دکترا و پست دکترای خود را در علوم کامپیوتر در دانشگاه MIT گذرانده است. کال نیوپورت از سال 2007 وبلاگی تحت عنوان Study Hacks راهاندازی کرده که در آن مطالبی در مورد چگونگی انجام کارهای ارزشمند و اثربخش در عصر دیجیتال امروزی که سرشار از عوامل روز افزون عدم تمرکز است، می نویسد.
قانون اول، لازم نیست اشتیاق و علاقه اولیه خود را دنبال کنید
در این بخش، اعتبار این فرضیه متداول جامعه آمریکایی مدرن را که رضایت شغلی مستلزم دنبال کردن کاری بر اساس علاقه و اشتیاق اولیه است، مورد سنجش قرار گرفته است. این توصیه متداول که اغلب در سخنرانی های مراسم فارغ التحصیلی توسط افراد معروف و معتبر شنیده می شود، به چند دلیل توصیه خطرناکی است.
مطالعات انجام شده در مورد تأثیر فاکتورهای مختلف مؤثر بر رضایت شغلی، نشان می دهد که علاقه اولیه نسبت به یک کار، در میان آن فاکتورها نقشی ندارد. در بررسی چرایی این موضوع به 3 نتیجه اصلی در کتاب اشاره می شود:
- علایق شدید حرفه ای بسیار نادر است
در تحقیقی که توسط روبرت ج.والراند، روانشاس کانادایی بر روی تعداد از دانشجویان انجام شده است، 84% آنها در پاسخ به اینکه علاقه شدید یا اشتیاقی دارند یا خیر، جواب مثبت دادهاند. اما 5 علاقه شدید که به آن اشاره کرده اند، رقص، هاکی، اسکی، مطالعه و شنا است. این علایق ربطی به کاری که قرار است انتخاب شود، ندارد.
- ایجاد علاقه، زمان میبرد
بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده در دانشگاه یل بر روی شاغلین حرفه های مختلف، نوع شغل به خودی خود در میزان رضایت و لذت افراد از کاری میکنند، تأثیری ندارد. چیزی که مؤثر است، میزان سالهایی است که در آن حرفه کار کرده اند.
- علاقه، یک اثر جانبی از تسلط و مهارت است
مطابق تئوری SLD (Self Determination theory) یا تئوری خود مختاری، انگیزه در محیط کار، مانند هر جای دیگر به دنبال ارضای سه نیاز روانی ایجاد می شود: اختیار، شایستگی و ارتباط. می بینیم که علاقه در این نیازهای اصلی جایگاهی ندارد.
قانون دوم، آنقدر خوب باشید که نتوانند شما را نادیده بگیرند (اهمیت مهارت)
برای اینکه کار بزرگ و ارزشمندی انجام دهیم، نیاز به مهارتهای ارزشمند و کمیاب داریم. این مهارتهای ارزشمند و کمیاب را کال نیوپورت، سرمایه حرفهای مینامد و تأکید میکند که اساس ایجاد کاری که عاشق آن باشیم، این است که مقدار ذخیره زیادی از این سرمایه داشته باشیم. با این طرز فکر، همواره بر این متمرکز خواهیم بود که چه ارزشی به جهان ارائه میکنیم، نه اینکه جهان چه ارزشی به ما ارائه میکند. طرز فکری که میتواند با تأکید بر علاقه اولیه، ایجاد شود.
قانون سوم، سرمایه حرفهای خود را کنترل کنیم
در پاسخ به این سؤال که چه نوع سرمایه حرفهای و چه میزان از آن را ذخیره کنیم، کال نیوپورت یک قانون ساده را از قول کارآفرین معروف، درک سیور، بیان میکند. “کاری انجام دهید که مردم حاضرند به خاطر آن پول بپردازند.”
از پول در اینجا به عنوان شاخصی برای ارزش استفاده شده است.
قانون چهارم، مأموریت خود را مشخص کنید
تعریف مأموریت خود نیاز به مهارت دارد. در تعیین مأموریت لازم است جایی نزدیک به وضعیت فعلی و اندکی فراتر از آن را در نظر بگیریم. پس از تعریف مأموریت لازم است برای تحقق آن پروژههایی تعریف کنیم. یک استراتژی مؤثر برای پیش بردن پروژه ها، تعریف قدم های کوچکی است که فیدبکهای مشخص دارند. با انجام این قدم های کوچک و مشاهده فیدبکها، می توانیم تصمیم بگیریم که بعد از آن چه کنیم.
نسیم ناجی